آیا من افسرده ام؟ ده علامت افسردگی

آیا من افسرده ام؟ این ده علامت می توانند حقیقت را به شما بگویند.

هر از چندگاهی احساس ناراحتی کردن معمولی است و چیزیست که همه تجربه می کنند، ولی اگر به طور متداوم از خود می پرسید “آیا من افسرده ام؟” شاید لازم باشد که احساسات خود را بیشتر بررسی کنید.

موسسه ی ملی بهداشت، افسردگی را به عنوان یک اختلال خلقی متداول ولی جدی تعریف می کند. این شاید شما را به تفکر وادارد: «آیا من افسرده شده ام؟»

جواب این است که تنها وقتی شما با افسردگی سروکله می زنید که خلق شما موجب اثر گذاری در زندگی روزمره شما شود و خلق شما به طور جدی به فکر کردن، احساس کردن، خوابیدن، کار، و تعامل با بقیه تاثیر بگذارد، و این علایم برای حداقل دو هفته حاضر باشند.

به خصوص؛ اگر بعضی از این ده علامت را تقریبا هر روز و تقریبا تمام روز دو هفته پشت سر هم احساس کرده اید، شاید مبتلای به افسردگی شده باشید:

  •           احساس ناراحتی، دلواپسی یا “پوچی”
  •           احساس نا امیدی و بدبینی
  •           احساس عذاب وجدان، بی ارزشی یا درماندگی
  •           از دست دادن علاقه و لذتتان در تفریحات و فعالیت ها
  •           کمبود انرژی و احساس خستگی مداوم
  •            حرف زدن یا تحرک کندتر
  •            احساس بیقراری و مشکل داشتن در نشستن.
  •            اختلال در خواب، بیدار شدن صبحگاهی غیر ارادی یا زیاده خوابی
  •           تفاوت های اشتهایی یا تغییر در وزن
  •           فکر کردن به مرگ، خودکشی و مهم تر از آن اقدام به خودکشی

البته باید گفت که همه افراد افسرده همه این علامت ها را احساس نمی کنند. بعضی از مردم تنها اندکی از این علایم را تجربه می کنند درحالی که بعضی بیشتر آن را. شدت و تناوب این علایم – و این مساله که چقدر طول می کشند- نیز مورد به مورد تفاوت دارد.

آیا من افسرده ام؟ چالش های تشخیص افسردگی

بسیاری از  بیماری ها، دارای علایم یا نشانه هایی هستند که به راحتی کشف می شوند و تشخیص داده می شوند علایمی مثل خارش، تورم مفاصل ، تپ بالا و علایمی مشابه آن همه علایمی هستند که در تشخیص برخی بیماری ها کمک رسان هستند. در برخی مواقع که تشخیص به سهولت انجام نمی شود، می توان از  آزمایش یا تصویربرداری کمک گرفت مانند آزمایش خون یا اشعه ایکس به درمانگر، در تشخیص کمک می کند.

افسردگی اما، اینطور نیست. بیشتر افراد افسرده به نظر سالم می آیند. جواب آزمایش های آنها معمولی است. ولی این به این معنا نیست که آنها در درون مبتلا به رنج وحشتناکی نیستند.

پس اگر فکر می کنید که چرا کسی نفهمیده که شما افسرده اید، باید این را درنظر بگیرید که تشخیص این مساله به این راحتی نیست.

آیا من افسرده ام؟ چرا از کمک دیگران استفاده نکنم

اگر آنقدر خوشبخت باشید که هرگز از افسردگی رنج نبرده باشید، فهمیدن این که چرا وقتی کسی شکوه می کند که ناراحت است، نمی رود سر کار، یا دوست تازه ای پیدا نمی کند، یا نمی رود نمایشی چیزی ببیند برای شما کمی سخت خواهد بود.

مردان افسرده حتی از زن ها هم زمان بدتری را سپری می کنند، و وقتی که با حزن یا چالشی رو در رو هستند به آنها می گویند «مرد باش» ولی برطرف کردن افسردگی فقط یک مساله ی «مرد بودن» نیست. یک بدنه ی بیرونی سالم می تواند هرمون ها، احساسات، و مواد شیمیایی مغزی زیادی را مخفی کند که خودشان به طور نا امید کننده ای از مدار خارجند.

فکر کنید بدترین آنفولانزای عمر خود را گرفته باشید –تب بالا، سردرد، درد عضلانی، و خستگی کمرشکن- و بعد فرض کنید کسی به شما بگوید «مرد باش» و برو سر کار. آیا می توانید آن روز را بی مشکل به شب برسانید؟ دو روز چطور؟ یک هفته؟ یک ماه؟ یک سال؟ افسردگی می تواند به اندازه همان آنفولانزا شما را از کار بیندازد، و حتی بیشتر از آن هم طول بکشد.

می توان کمک مناسبی پیدا کرد و به همراه آن، امید

افسردگی یک بیماری پیچیده است که در آن فرایند های فکری ناسالم، عادات بد، و مواد شیمیایی مغزی و هرمون های از کنترل خارج شده دست به دست هم می دهند تا علایمی مانند ناراحتی، درد، خستگی، مشکلات خواب، و احساس یاس ایجاد کنند. کلید کار در شکاندن چرخه است.

داروی های افسردگی می توانند در میزان کردن مغزتان و بالابردن انرژی به شما کمک کنند، شناخت درمانی به شما یاد میدهد که دیدگاه و زندگی خود را چگونه تغییر دهید. ورزش، علاوه بر یک روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، یک نوع درمان برای ذهن انسان، نیز به شما کمک می کند.

افسردگی شاید مثل آنفولانزا در چند روز تمام نشود، ولی یک بیماری قابل درمان است. تعداد زیادی از مردم در سایه افسردگی قدم زده اند و با کمک و پشتیبانی خانواده، دوستان، و متخصصان، از آن بیرون آمده اند. شما هم می توانید

نگذارید افسردگی بماند. اگر مدام از خود می پرسید «آیا من افسرده ام؟»، بدانید که تنها نیستید. میلیون ها آدم دیگر هم از افسردگی رنج می برند، و بسیاری از آنها بعد از درمان مناسب برمی گردند تا زندگی باکیفیتی داشته باشند. از یک متخصص روانپزشک کمک بخواهید. بسیاری از بیمه ها برای مشکلات روانی درمان فراهم می کنند

دکتر ابوالقاسم ابراهیمی

منبع 

Twitter Linkedin Digg Reddit Email
این نوشته در بیماری و درمان ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

5 دیدگاه دربارهٔ «آیا من افسرده ام؟ ده علامت افسردگی»

  1. امنیت وب سایت می‌گوید:

    سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی
    سپاسگزارم سال نو مبارک

  2. نقاشی چهره می‌گوید:

    سلام مطالب سایت عالیه.ممنون از شما.به امید توفیق روزافزون.

  3. علی می‌گوید:

    عالی بود پاسختون‌. باشد که عمل کنیم! منم این مشکل رو دارم و دکتر خب گفت کاراتو بکن فعال باش قرصم داد. حالا من فعالیت نکردم و خونه نشستم. ۴-۵ سالی میشه. دوست دارم تو خیال زندگی میکنم. ۲۴سالمه. خودمو توجیهم میکنم میگم خوب همسنای منم همینم خیلی بدتر حتی! همه فامیل میگن زرنگ نیستی چه وضعیه ازاینا. هیچ دوستی ندارم. یک تیپ هم به من بگید و اینکه آیا میشه درمانو سرخود ادامه داد؟ ممنون 🙂

  4. مسعود می‌گوید:

    سلام، از ۱۰ علائمی که گفتید اینا رو دارم:
    ۱- احساس ناراحتی، دلواپسی یا “پوچی”: مخصوصا پوچی. هیچ هدفی ندارم، احساس میکنم بود و نبودم تاثیری تو دنیا نداره.
    ۲- احساس ناامیدی و بدبینی: نسبت به آیندم هیچ امیدی ندارم. همه ازم میخوان درس بخونم و برم سرکار. ولی چیزی که هست اینه که واقعا دوست ندارم برم سرکار بشینم پشت میز و ۳۰ سال همین کارو ادامه بدم. رشته ای که دوست داشتمو نذاشتن برم چون میگفتن آینده کاری نداره و حالا من موندمو یه رشته که ازش متنفرم. همش دارم درجا میزنم. اینکه برم کارمند یه اداره بشم بدترین چیزیه که میتونه برام اتفاق بیفته.
    ۳- احساس عذاب وجدان، بی ارزشی یا درماندگی: عذاب وجدان ندارم، اما به شدت حس بی ارزش بودن دارم. درماندگیم هم به خاطر همون نا امید بودن از آینده ای که در انتظارمه هستش.
    ۴- از دست دادن علاقه و لذتتان در تفریحات و فعالیت ها: سالهاست که عملا از هیچ چیز واقعا لذت نبردم. چیزایی که برای دیگران جذاب و جالبه برای من هیچ جذابیتی ندارن. تبدیل شدم به یه آدم خنثی.
    ۵- حرف زدن یا تحرک کندتر: وقتی تو جمع ستم دلم نمیخواد حرف بزنم، حس خفگی بهم میده. ترجیح میدم تمام مدت تو اتاقم باشم. الان سه ساله که به جز رفتن به کلاسای دانشگاه هیچجا نرفتم. مستقیم میام خونه و میرم تو اتاقم. یجورایی تبدیل شدم به یه NEET.
    ۶- فکر کردن به مرگ، خودکشی و مهم تر از آن اقدام به خودکشی: به خودکشی زیاد فکر میکنم، حتی انواع خودکشی رو تو ذهنم مرور میکنم، کلیپای خودکشی زیاد میبینم برای اینکه ترسش بریزه. تنها دلیلی که باعث شده تا حالا اقدام نکنم خانوادم بودن بخصوص مادرم. میترسم اگه خودکشی کنم بلایی سرش بیاد. هر موقع از خونه بیرون میرم دائم به ساختمونای نیمه کاره بلند نگاه میکنم و با خودم میگم جای خوبیه برای پریدن. حتی به پریدن زیر کامیون یا قطار هم فکر میکنم.
    واقعا دیگه خسته شدم. نمیدونم باید چیکار کنم.

    • ابوالقاسم ابراهیمی می‌گوید:

      شما برای دریافت کمک حتما باید به پزشک متخصص مراجعه فرمایید.
      همین کار را انجام دهید.
      مراجعه به روانپزشک یا روانشناس بالینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.