بیست و چهار روز سفر در اروپا قسمت دوم

بوداپست روز ۲۲و ۲۳ سفر

آخرین برنامه گردشی ما در بوداپست است ، برای دیدن قلعه ماهیگر ها وکلیسای استفان که دیشب از روی رود دانوب تماشایش کرده بودیم و بعد از آن رفتن به مجسمه آزادی.

حدود هزار سال پیش پادشاه استفان شکوه و جلال را برای مجارستان زنده کرد. شاید اگر بگویم شکوه و جلال  را برایشان به ارمغان اورد درست تر باشد. او آنقدر مهم بود که به مقام قدیسی رسید و سنت استفان نام گرفت و مدت ها بعد ازمرگ اندام او به تبرک دزدیده شد تا متبرک کننده خانه و کاشانه مسیحیان معتقد باشد. مچ دست راستش اما در کلیسای جامع به نمایش درآمده و در روز استقلال مجارستان ،این مچ توسط کلیسا در شهر می گردد تا بلاگردان شهر باشد.

budapest2

کلیسای سنت استپان ، بوداپست

کلیسای استفان در درون قلعه و برج و باروی ماهیگیران است که هفت برج قلعه به افتخار هفت قبیله تشکیل دهنده مجارستان.  سقف و گنبد و منار کلیسا و این برج و بارو ها منظره ای ساختمان را از رود دانوب رویایی کرده اند. شبیه کاخ های والت دیسنی در کارتون هایش. می گویند این قلعه ماهیگیران است و آنان ماهی های خود را اینجا عرضه می کرده اند  برج و بارو برای نگهبانی و حفاظت بوده است که بعدها اینطور کامل شده است. این قلعه افتخار هفت قبیله و هر برج هم برای یک قبیله است. مانده ام که چرا ماهیگیران این ارتفاع را بالا می آمده اند تا ماهی های خود را عرضه کنند. خوب مثل همه ی شهرهای ماهیگیر همانجا کنار رود بساط راه می انداختند !؟

بیرون کلیسا مجسمه قدیس استفان  بر روی اسب دیده می شود و حاله ای نور که مردم بر سر این قدیس نشانده اند. داخل کلیسا شدیم. انگار وارد نتردام شده ام اما با شکوه شرقی.  با ستون های مربعی که بر هر راس استوانه ای کوچک بالا رفته تا قوسی را بنا کند و در هر ضلع استوانه ای بزرگتر که تداومش قوس دیگری و ستون دیگری را شکل می دهد. معماری اش شبیه کلیسای نتردام است اما نقاشیهایش شرقی تر، مسحور رنگ و نقش و حرکت خطوط می شوی. هراسناکی نتردام را ندارد ، اگر راست بگویم به آن هراس، شکوه و زیبایی منحصر به فردی نشانده است . منبر و اتاق های عبادت فردی و محراب ها همه زیبا بود و لذت بردم.

بعد از کلیسا از برج و باروها دیدن کردیم. از روی برج نمای شهر ودانوب را می بینی و به از خود می پرسی آیا بیهوده نام عروس اروپا بر این شهر نهاده اند؟ عروس زیبایی است این بوداپست و پیچ و تاب دانوب شکوه اندام زنانه این عروس بی نظیر. از کلیسا و قلعه  مجسمه استفان با حاله نورش عکس گرفتیم  گذاشتیمش تا دیگران هم با آنها عکس بگیرند و به سمت کاخ ریاست جمهوری رفتیم. جایی که ریس جمهور زندگی می کند. درست موقع تعویض شیفت سربازان به محل رسیدیم. پرچم بالا بود. یعنی ریس جمهور اینجاست ، اگر دوست دارید بفرمایید با او گپ بزنید.

بعضی می گفتند چقدر عالی ، چه بی تکلف ، ای کاش ما هم می توانستیم با ریس جمهور خود همینطور بی تکلف حرف بزنیم. البته من به شدت مخالفم . مگر ریس جمهور بیکار است که با هر کس صحبت کند، پس اینهمه معاون و نماینده …. برای چه هستند. گذشته از این ریس جمهور در مجارستان سمبلیک است. مردم اعضای پارلمان را انتخاب می کنند و آنان نیز ریس جمهور را. اما همه  کاره نخست وزیر است که ریس حزب پارلمان است.

بر روی دیوار تندیسی از پرنده ای می بینیم که می گویند سیمرغ است اما من شباهت بیشتری به کرکس می بینم. افسانه های مجارستانی می گویند که این پرنده – سیمرغ – به همسری زنی مجار در آمد و این دو والدین اصلی مجارستانی ها هستند.به نظرم کمی افسانه ها تضاد دارند. چون می گویند که  نژادشان از مردمانی است که ایرانی و ترک بودند ، حالا این سیمرغ از کجا در آمد ، نمی دانم. شاید افسانه اش از ایران آمده و داستان زال و سیمرغ را اینگونه آورده اند و به خورد مردمان خود داده اند. شاید و هزاران شاید دیگر

کاخ سلطنتی هم در کنار کاخ ریاست جمهوری است که اکنون به کتابخانه تبدیل شده است.  جنک چه ها بر سر این کاخ نیاورده است . صدای ناله هایش را خوب می شنیدم. مجسمه ای شاه ماتیاس در وسط دیده می شود. می گویند تباری ایرانی داشته است.  البته مجارها از تباری ترک و ایرانی ساخته شده اند و دیدن مجسمه ای از  مردی با تبار ایرانی و ترک تعجب نکردم. وقتی خانم ملکی در مورد نژاد مجارستانی ها می گفت ترک های گروه ما هم با سری بالا با حس خوش آمدگویی به ما می گفتند به مملکت ما خوش آمدید. آنها هم ایرانی بودند و هم ترک !!

budapest3از کاخ شاهی به سمت مجسمه آزادی رفتیم.  کوه گلرت Gellert Hill را بالا رفتیم. مسیحی ونیزی که یک هزار سال پیش به عنوان میسونر مذهبی به مجارستان آمد تا بقول خودش بت پرستان را مسیحی کند و مردم هم با لطف فراوان پذیرای او شدند و او را از بالای کوه به زمین پرت کردند !  بعدها که مسحیت دین این مملکت شد، این کوه که رو به دانوب است به نام این مومن مسیحی نامگذاری شد.

بالای کوه بر تارک آن مجسمه ی برنزی زنی با برگ زیتون در دست در بالای کوه به نماد ازادی مجارهاست. در دو سمت ان دو مجسمه با نشانه های کمونیستی دیده می شود. این  بنا در دوره حاکمیت کمونیست در کشور درست شد ولی امروزه نشانه ی استقلال مجارها ست. استقلال از دستان عثمانی و اتریش و حتی نظام کمونیستی.

از زخم  جنگ آثار فراوانی بر تن این شهر دیده می شود. بخصوص در همین قسمت که بر بلندا قرار دارد. آفتاب می تابد و دیدن شهر و رود از بالا زیباست اما با چشم های فروبسته و جمع شده. زیاد بمانی سردرد امانت را می برد. دست فروشها آثار بافتنی خود راعرضه می کنند و چه سمج هم به دنبال مشتری می گردند و وقتی غلاب شان به ماهی توریست ها گیر کرد دیگر ولش نمی کنند. نمی گویم که آنها جیب بر یا دزد هستند، خدای نکرده برای این انسانهای شریف صفتی را  اختصاص نمی دهم اما عقل طعنه می زند که مواظب اموال خود باشیم.

بدون دیدن میدان قهرمانان ، تور بخارست ناتمام می ماند. مجسمه ای به ارتفاع ۳۸ متر که جبرایل را بر روی ستونی بلند نشان داده است و دو سازه منحنی بر دو سوی این ستون . سازه و میدانی که بیش از ۱۱۰ سال پیش به افتخار هزارمین سال حضور مجارها در این سرزمین ساخته شده است. این سازه و جبرایلش که بی چسب و ساروج  بر روی ستون نشسته – معنی معماری نشسته منظور است –  سالها پیش برنده مسابقه ی هنری بوده. بر یک دست فرشته صلیب و دست دیگر تاج است. نشانه ای بر آشتی دین و دولت و یگانگی آن در مجارستان.

budapest4

میدان قهرمانان. بوداپست

در اطراف جبرایل دو سازه منحنی که پادشاهان مجارستان از استفان هزار سال قبل تا همین ۱۵۰ سال قبل را نشان می دهد . جالب تر دو ساختمان بزرگ در دو دست چپ و راست جبرایل فرشته است که هر دو موزه هستند. آفتاب تند بود اما نمی شد به یاد شهدای گمنام به این میدان نرویم. به افتخارشان کلاه از سر برداشتیم و زیر آسمان آبی با لکه های سپید ابر در کنار این میدان دقایقی به فکر فرو رفتیم که چه زیباست که همه جا به یاد کشته شدگان گذشته شان میدانی دارند و هر جا با افتخار از پیشینیانشان یاد می کنند.

دیدنی های بوداپست یک طرف و شب بوداپست یک طرف. سوار شدن بر کشتی و گردش بر آب دانوب اگر چه بعد از گاندولا سواری ونیز و آبراه گردی آمستردام بود اما به مراتب از آن زیبا تر و به یادماندنی تر. دیشب ساعت نه و چند دقیقه هوا تاریک بود. سوار کشتی شدیم و همه ی گروه در یک کشتی  وبر روی عرشه بر  روی دانوب آبی می گشتیم. اثری زیبا از اشتراوس ، موسیقی دان اتریشی،با نام دانوب آبی شنیده ام، اما کشتی سواری بر دانوب برایم به مراتب از شنیدن آن اثر زیبا تر و یادمادنی تر بود. چراغ های پارلمان روشن و نور بر فراز آن پرنده ها را به سمت خود کشیده بود و ماه که شب سیزده را نشان می داد در آسمان می درخشید. نور هست و ماه و ساختمان با شکوه پارلمان بوداپست که خود اثر زیبای معماری است . همه و همه مسحور کننده بود. همه مشغول عکس بودند. صدای قایق بود وآب و صدای شاتل دوربین ها.

budapest1قلعه ماهیگران و کلیسا همچون قلعه های جادویی و کارتونی خود نمایی می کرد. پل زنجیری با آن ستون ها و شیر سنگی دیدنی اش که زخم جنگ جهانی بر تن اوست با نور هزاران بار زیباتر از روز بود. پلی که در زمان جنگ جهانی منفجر شد و دو قسمت بودا و پست را از هم جدا کرد. اما بعدها مرمت شد و اکنون گویی همان شکوه چند صد ساله را همراه دارد . دانشگاه مجارستان و هر چه در کنار رود هست می درخشد و چه زیبا می نماید.

ماه هست ، آب روان هست و این همه زیبایی ، یکی از همراهان آواز استاد شجریان را ابتدا زمزمه کرد و ناگاه فریاد زد که « به من گفتی که دل دریا کن ای دوست ، همه دریا از آن ما کن ای دوست، دلم دریا شد و دادم به دستت ، مکش دریا و دل ،پروا کن ای دوست …..». اشعار ترکی بود و ایرانی و budapestسکوت بود و آواز. حتی کشتی هم بلندگویش را خاموش کرده بود و اشکی که از چشمان هر کدام بیرون می ریخت . گویی روح اقوام ایرانی و ترک در این کشتی آشنایی ها دیده و به سمت ما آمده است تا ما در رود دانوب و کشوری بیگانه آواز ایرانی سر دهیم.  مردمی که صدای ما را می شنیدند از روی پل ها ، شادی کنان برای ما دست تکان می دادند.

کمی هم در مورد مجارستان کشوری با ۹۳ هزار متر مربع مساحت و حدود ۱۰ میلون نفر تراکم جمعتی حدود ۱۰۰ نفر در متر مربع دارد. عضو اتحادیه اروپا اما با واحد پولی متفاوت. فورینت که تقریبا یک سیصدم یورو ارزش دارد. پایه های این کشور توسط شاهزاده آرپاد بنا نهاده شد اما  نوه اش استفان آن را گسترش داد – همانی که بعد ها به مقام قدیسی رسید –  در سال هزار میلادی تاج گذاری کرد. در سالهای ۱۵۶۴ تا حدود ۱۵۰ سال تحت تسلط عثمانی ها بود و بعد به وسیله خاندان هابسبورگ تحت امپراطوری بزرگ اتریش مجارستان قرار گرفت.  کشته شدن آرشیدوک فردیناند ولیعهد اتریش مجارستان توسط یک صرب شعله های آتش جنگ جهانی اول را روشن کرد. بعد از دو جنگ جهانی مجارستان آسیب های جدی دید و بعد از اتمام جنک تحت تسلط بلوک شرق وشوروی قرار گرفت .

در سالهای قبل از ۱۹۵۶ مخالفت های جدی بر علیه نظام کمونیستی شروع شد و در انتها در سال ۱۹۵۶ قیام های مردمی به اوج رسید ولی  حکومت کمونیستی قیام را به خاک و خون کشید و مانع پیروزی انقلاب شد اما بالاخره شورش های مردم و بعد ازمرگ استالین حکومت کمونیستی در مجارستان متزلزل شد و در سال ۱۹۸۹ حکومت تک حزبی به یک حکومت چند حزبی و پارلمانی تبدیل شد

دو قسمت شهر Buda  , Pest  با پل های که بر روی رودخانه دانوب نصب شده به هم وصل شده است.  همان دانوبی که از وین با او آشنا شدیم . اما دانوب مجارستان زیباتر از فامیل آلمانی اش دیده می شود.

این نوشته در بسیار سفر باید ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

6 دیدگاه دربارهٔ «بیست و چهار روز سفر در اروپا قسمت دوم»

  1. محمد می‌گوید:

    سلام، می خواستم ازتون خیلی تشکر کنم که این تجربه عالیتون رو با ما به اشتراک گذاشتین. منم می خوام به زودی انشاالله این تجربه رو به دست بیارم.
    اگه لطف کنین، بفرمایین ۱، پولهاتون رو چطور حمل می کردین? اگه کردیت کارت گرفتین، کجا افتتاح حساب کردین?
    ۲ آیا جایی در این مسیر بود که احساس امنیت کمتری نسبت به جاهای دیگه بکنین?
    ۳ اگه مجبور بشین دو یا سه کشور رو از این مجموعه حذف کنین تا کشورهای دیگه ای جایگزین اونا کنین کدوما رو حذف می کنین?
    ۴ به نظر میاد این سفر خیلی با عجله بود و فرصت ۲۴ روزه برای این سفر کافی نیست? درسته?

    • ابوالقاسم ابراهیمی می‌گوید:

      با تشکر
      ۱) با توجه به اینکه مسافرت به صورت یک تور و با اتوبوس صورت گرفته و خورد و خوراک ما هم به صورت غالب با خود تور بود در نتیجه نیاز نبود که پول زیادی با خودمون همراه داشته باشیم. همان مقدار مجاز هر مسافر برای ما کافی بود. من همیشه در مسافرت یک کوله پشتی و یک کیف کمری همراهم هست و وجه مورد نیاز را همراهم می برم. البته طبق توصیه بزرگان همه وجه را همراهم نمی برم و توی صندوق ( safe box) هتل می گذارم. من نیاز به کارت اعتباری نداشتم. مبالغ را هر دو کشور تبدیل کردم – ترکیه و مجارستان – باقی کشور ها از یورو استفاده کردم
      ۲) همه ی کشورهای که رفتیم به طور عام به ما اعلام می شد که مواظب کیف و پول و وسایل خودمان باشیم. در هر جایی که صف می ایستادیم – فرودگاه ، صف رفتن به مکان های دیدنی و … – از تلوزیون آن برنامه ای پخش می شد که نشان می داد چطور از وسایل خودمان مراقبت کنیم. در تمام مسیر سفر باید مواظب تبدیل وجه خود باشید که در صرافی های مجاز انجام شود. در پاریس دست فروش های فراوانی بودند و به توصیه دیگران برای خرید از آنها فقط پول به اندازه ارایه شود چون غالبا اسکناس های تقلبی به مسافران می دهند.
      از نظر امنیت کلی با توجه به اینکه در گروه بودیم مشکل خاص نداشتیم اما در پاریس و مجارستان از یکی از همسفرهای ما دزدی کردند. در ونیز ایتالیا گدا زیاد دیدم.
      من همیشه در همه جا مواظب لوازم و وسایلم هستم توصیه می کنم مواظب وسایل خود باشید.
      ۳) ما از آلمان به خوبی دیدن نکردیم. به نظرم می شد آن را حذف کرد. اما دیدن از یونان و ایتالیا و اطریش و مجارستان فوق العاده بود. می شود یک برنامه یک هفته ای برای اتریش و مجارستان تهیه کرد. و همینطور یونان و ایتالیا.
      ۴) برنامه ی زمینی با گروه و تعداد زیاد بود اما فوق العاده خاطره انگیز و خوب.
      امیدوارم شما هم از برنامه تون لذت ببرید

  2. محمد می‌گوید:

    از راهنمایی و پاسخ شما بسیار متشکرم
    به نظر من خاطرات شما در این سایت کامل ترین راهنما برای این مسافرت بود که در اینترنت دیدم

  3. دکتر معماریان می‌گوید:

    سلام .
    با اینکه مدت زیادی از گزارش شما میگذرد ، اما بسیار مفید و ارزشمند است .
    من نوروز ۹۶ انشاالله عازم هستم . از توضیحات شما بسیار استفاده بردم . امیدوام بتوانم
    در بازگشت من هم گزارشی مشابه تهیه کنم . سفر ما از اسفند ۹۵ شروع و تا فروردین ۹۶
    ادامه خواهد داشت . سعی میکنم عکسهای سفر را در اینستاگرام خودم منتشر کنم با نام زیر:
    dr.memarian

    • ابوالقاسم ابراهیمی می‌گوید:

      امیدوارم که سفری خوب و خوش در پیش داشته باشید و از سفر لذت کافی ببرید
      سپاس فراوان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.